تعریف از کاهش وزن؛ تحسینی که میتواند دردناک باشد
منبع: https://rasanika.com
تأثیر شرمساری از بدن و تعریفهای ظاهری
من اولین رژیم غذاییام را در هشتسالگی شروع کردم. این رژیم با نخوردن صبحانه و حذف برخی غذاها آغاز شد و کمکم به نخوردن برای مدتهای طولانی در روز تبدیل شد. فکر میکردم هر چه کمتر غذا بخورم، وزن بیشتری کم میکنم و در نتیجه ارزشمندتر میشوم.
در دوران نوجوانی، افکار مربوط به غذا و رژیم به ذهن، بدن و روحم نفوذ کرده بود. هیچ ساعتی در روز نبود که به آنچه خوردهام، آنچه باید بخورم یا ظاهر و مقایسهام با دیگران فکر نکنم. از شکاف رانها، افتادگی باسن و بازوها گرفته تا شکم صاف، هر بخش از بدنم به وسواس من تبدیل شده بود.
این تجربه مربوط به اوایل دهه ۲۰۰۰ است، اما هنوز هم بسیار رایج است. پژوهشها نشان میدهد حدود یکپنجم کودکان و نوجوانان جهان با نوعی اختلال تغذیه مواجهاند و این میزان در دختران بهطور قابل توجهی بالاتر است.
وقتی تعریف و تمجیدها شروع شد
در بسیاری از خانوادههای آسیایی، صحبت درباره ظاهر فیزیکی امری عادی است. از کودکی، اقوامم آشکارا میگفتند تپلم، چاقم یا هیکلیام و مرا با خواهران و دخترعموهایم مقایسه میکردند. شنیدن اینکه بدنم نازیباست، برایم عادی شده بود.
در کلاس نهم، در تعطیلات زمستانی به برونشیت شدیدی دچار شدم و وزن زیادی از دست دادم. همان موقع بود که تعریفها شروع شد. یکی از عمهها به مادرم گفت: «دخترت خیلی وزن کم کرده، الان خیلی زیبا و لاغر شده. رازش چیه؟» یکی از عموها هم گفت: «قبلاً خیلی درشت بود، اما حالا مثل خواهرهای دیگرش خوشهیکل شده.»
مادرم مرا تشویق کرد که همین مسیر را ادامه دهم و گفت در کنترل غذا کمکم میکند. پدرم هم از اینکه مراقب سلامتیام بودم خوشحال بود.
فشار برای لاغر ماندن
از تعریفها خوشحال بودم و احساس میکردم زیبا شدهام. تصورم این بود که نیت اطرافیانم خیر است و دارند کمکم میکنند تا سالم بمانم. اما در واقع، این تحسینها باعث شدند احساس کنم باید همیشه همینقدر لاغر بمانم.
وقتی دوباره به مدرسه رفتم، مشتاق بودم بدن جدیدم را به دوستانم نشان دهم. اما با گذشت چند ماه، حفظ وزنم سختتر شد. اشتهایم برگشته بود و بالاخره وزنم دوباره بالا رفت. شلوار جین جدیدم دیگر اندازهام نبود. احساس شکست و ناامیدی کردم و برای جبران، شروع به مصرف قرصهای لاغری و ملینها کردم.
هر بار که گرسنگیام را نمیتوانستم کنترل کنم، پرخوری میکردم و بعد احساس گناه و چندش داشتم. گاهی خودم را مجبور به استفراغ میکردم یا برای «جبران» ساعتها ورزش میکردم و روزه میگرفتم. این چرخه ناسالم سالها ادامه یافت.
پیامدهای پنهان تعریف از کاهش وزن
رفتارهای غذایی ناسالم مانند پرخوری، استفراغ، روزهداری افراطی یا مصرف ملین میتواند پیامدهای جدی جسمی و روانی داشته باشد؛ از ضعف استخوان و قطع قاعدگی گرفته تا اضطراب و افسردگی.
متخصصان معتقدند تعریف از کاهش وزن، حتی با نیت خوب، میتواند خطرناک باشد. چون این نوع تحسینها، لاغری را معیار موفقیت و زیبایی نشان میدهد و باعث فشار روانی برای حفظ آن میشود، حتی اگر ناسالم باشد.
تمرکز بر وزن باعث میشود سایر جنبههای مهم سلامت، مانند آرامش روان، قدرت بدنی و رضایت از زندگی نادیده گرفته شود.
تأثیر روانی اظهار نظر درباره بدن
سالها طول کشید تا رابطهام با بدن و غذا را بازسازی کنم. با این حال، هنوز هم شنیدن نظر درباره بدن دیگران میتواند مرا به گذشته و باورهای آسیبزای قدیمیام برگرداند.
چه صحبت از قد و وزن باشد، چه از پوست، مو یا ظاهر، این کلمات بیش از آنچه فکر میکنیم تأثیر میگذارند. برای افرادی که سابقه اختلال تغذیه دارند، این حرفها میتواند الگوهای ناسالم را دوباره فعال کند و روند بهبودی را دشوارتر سازد.
بسیاری از مردم وقتی درباره بدن کسی اظهار نظر میکنند، نیت خوبی دارند. اما حتی تعریفهای ظاهراً مثبت هم میتوانند عزتنفس را به ظاهر گره بزنند و استانداردهای غیرواقعی بسازند. در مقابل، نظرات منفی موجب اضطراب، شرم و احساس ناکافی بودن میشود.
راهی برای تغییر
بهجای تمرکز بر ظاهر، بهتر است ویژگیها و ارزشهای درونی افراد را ببینیم — مثل مهربانی، خلاقیت، پشتکار، شوخطبعی یا انرژی مثبتشان. اگر حرفی برای گفتن نداریم که واقعاً دلگرمکننده باشد، سکوت مهربانانه همیشه گزینهی بهتری است.
اگر شما یا یکی از عزیزانتان با اختلال خوردن درگیر هستید، کمک در دسترس است. میتوانید از مشاوران سلامت روان یا مراکز درمان اختلالات تغذیه کمک بگیرید. هیچکس نباید در این مسیر تنها باشد.