اگزیستانسیالیسم به زبان ساده: چگونه با آزادی و معنا زندگیات را متحول کنی؟
منبع: https://rasanika.com
اگزیستانسیالیسم فلسفهای درباره طبیعت انسان است که بر اراده آزاد و توانایی ما برای تعیین مسیر زندگیمان تأکید میکند. در این نگاه، معنا چیزی از پیشتعیینشده نیست؛ هر فرد باید آن را برای خود خلق کند و مسئولیت آن را بپذیرد، نه اینکه آن را از دین، جامعه یا قدرتی برتر دریافت کند.
اگزیستانسیالیستها بر این باورند که ماهیت وجود برای هر فرد منحصر به فرد است و انسانها با انتخابهای خود تعریف میشوند. معنا از طریق رابطه فرد با خود، دیگران و جهان شکل میگیرد و هر کس باید جهت زندگی خویش را انتخاب و پیگیری کند.
ریشههای فلسفی اگزیستانسیالیسم
سورن کیرکگور، فیلسوف دانمارکی قرن نوزدهم، بهعنوان پدر اگزیستانسیالیسم شناخته میشود. او منتقد مسیحیت رسمی و فلسفه دینی زمان خود بود و بر تجربه زیسته و فردی انسان تأکید میکرد. از دید او، معنا باید توسط خود انسان خلق شود و نه از سوی اجتماع یا سنتهای مذهبی.
کیرکگور بهویژه به «اضطراب وجودی» توجه داشت؛ اضطرابی که از آزادی انتخاب و مسئولیت تعیین ارزشهای زندگی ناشی میشود. فیلسوفانی چون نیچه و داستایوفسکی نیز بر خلق هویت و معنا تأکید داشتند و معتقد بودند ناتوانی در یافتن معنا میتواند به بحران وجودی بینجامد.
در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، این اندیشهها در قالب رمانها و نمایشنامهها نیز بازتاب یافت و نویسندگان اگزیستانسیالیست از استعارهها و روایتهای داستانی برای توضیح ماهیت وجود انسانی بهره گرفتند. بسیاری از آنها اضطراب ناشی از مسئولیت ساخت معنا را موضوع اصلی آثار خود قرار دادند.
اگزیستانسیالیسم در درمان
اگزیستانسیالیسم بعدها در شکلگیری رویکردی درمانی با عنوان درمان اگزیستانسیالیستی نقش مهمی ایفا کرد. این روش بر آزادی، مسئولیت شخصی و جستوجوی معنا تمرکز دارد و هدف آن کمک به افراد برای مقابله با اضطراب، یافتن هدف و اتخاذ انتخابهای اصیل است.
اتو رنک، رواندرمانگر آلمانی، از نخستین کسانی بود که اصول اگزیستانسیالیستی را وارد درمان کرد. او بهجای تمرکز بر گذشته یا ناخودآگاه، بر احساسات و افکار کنونی تأکید داشت و معتقد بود افراد برای غلبه بر مشکلات روانی باید شیوههای جدید و مؤثری برای اندیشیدن و عمل کردن بیاموزند.
این رویکرد بر چند اصل استوار است:
انسان قادر به خودآگاهی است.
انسان اراده آزاد دارد و مسئول انتخابهای خود است.
هر فرد منحصر به فرد است و در ارتباط با دیگران معنا پیدا میکند.
انسان دائماً در حال تغییر و بازآفرینی است.
معنا ثابت نیست و بهطور مداوم دگرگون میشود.
اضطراب بخشی طبیعی از تجربه انسانی است.
مرگ اجتنابناپذیر است و به زندگی معنا میبخشد.
درمانگران وجودی به مراجعان کمک میکنند با ترسهایی مانند ترس از مرگ، تنهایی، انتخابهای اشتباه و زندگی بیمعنا روبهرو شوند و مسئولیت تصمیمهای خود را بپذیرند.
میزان اثربخشی درمان وجودی
ویکتور فرانکل، روانپزشک اتریشی، در پژوهشهایی بر بیماران وابسته به مواد دریافت که مصرف مواد میتواند تلاش فرد برای کنار آمدن با بیمعنایی زندگی باشد. تحقیقات نشان میدهد درمان وجودیِ متمرکز بر معنا میتواند برخی علائم روانی را کاهش دهد، اما تأثیر چندانی بر احساس رفاه کلی ندارد. همچنین، روشهای شناختی یا تجربی این درمان نیز در کاهش علائم کارایی قوی نشان ندادهاند.
با این حال، بسیاری از درمانگران معتقدند که ارزیابی درمان وجودی در قالب پژوهشهای کنترلشده دشوار است؛ زیرا معنایابی و رابطه درمانی عناصر عینیپذیری نیستند و نمیتوان آنها را بهسادگی در چارچوبهای تجربی استاندارد سنجید.
مداخلات رایج در درمان وجودی
درمان وجودی مجموعهای از مداخلات ویژه دارد که برای کمک به افزایش آگاهی، کاهش اضطراب و خلق معنا به کار میرود. از جمله:
چهار جهان وجود: بررسی جهان فیزیکی، اجتماعی، شخصی و معنوی فرد و شناسایی جهانهایی که کمتر کاوش شدهاند یا در تعارض با یکدیگرند.
ترسیم جهانبینی: روشنسازی باورها و انتظارات فرد از خود و جهان برای اصلاح رفتار و تصمیمگیری.
آشکار کردن اجتنابها: توجه به زمانهایی که فرد از حال فاصله میگیرد یا از مسئولیت انتخابهای خود میگریزد.
گسترش واژگان عاطفی: شناسایی احساساتی که فرد از آنها غفلت میکند یا نامی برایشان ندارد.
پذیرش مسئولیت: کمک به فرد برای درک نقش خود در انتخابها و پیامدها.
کاوش ارزشها: طرح پرسشهایی درباره معنای زندگی و نحوه گذران آن.
ایفای نقش: بازسازی سناریوهای زندگی ایدهآل برای کمک به تعریف «زندگی معنادار».
محدودیتها و چالشها
درمان وجودی، بهدلیل ساختار منعطف و اهداف کلی، از سوی برخی منتقدان «مبهم» تلقی میشود و نبود پژوهشهای تجربی قوی نیز ارزیابی اثربخشی آن را دشوار کرده است. با این حال، همین انعطافپذیری به مراجع اجازه میدهد معنای زندگی را مطابق تجربه شخصی خود بیابد.
آیا درمان وجودی برای تروما مناسب است؟
از آنجا که این رویکرد بر آزادی و مسئولیت فردی تأکید دارد، برای برخی بازماندگان تروما مناسب نیست. تأکید بیش از حد بر مسئولیت فرد ممکن است بهاشتباه بهصورت سرزنش قربانی درک شود؛ درحالیکه بسیاری از آسیبها خارج از اختیار فرد رخ میدهند.
جمعبندی
اگزیستانسیالیسم میتواند به افراد کمک کند تا خود را در رابطه با دیگران و جهان بهتر بشناسند و معنا و ارزشهای شخصی خود را کشف کنند. هرچند این رویکرد محدودیتهایی دارد، اما برای کسانی که میخواهند با آگاهی، آزادی و اصالت بیشتری زندگی کنند، میتواند راهنمایی ارزشمند باشد.
