ما سرطان را شکست دادیم، نه امید را
منبع: https://rasanika.com
وقتی برای اولین بار سرطان روده بزرگ در ما تشخیص داده شد — سارا در ۳۴ سالگی با مرحله چهارم و بروکس در ۳۸ سالگی با مرحله سوم — احساس کردیم زمین از زیر پایمان فرو ریخته است.
هیچکس به شما نمیگوید چگونه باید شوک، ترس و سردرگمی پس از شنیدن جمله «شما سرطان دارید» را مدیریت کنید. هر دوی ما به دنبال پاسخ برای علائم خود بودیم؛ خون مداوم در مدفوع و احساس خستگی، اما هیچکدام برای شنیدن تشخیص نهایی آماده نبودیم.
هر کدام از ما به روش خودمان در این مسیر پیچدرپیچ راه خود را پیدا کردیم و در نهایت توانستیم از آن عبور کنیم.
وحشت در برابر کرختی عاطفی
سارا: در ابتدا کاملاً وحشتزده بودم. سوالات زیادی در ذهنم بود. میخواستم بدانم آیا باید کیسه ایلئوستومی داشته باشم، که بعداً واقعاً گرفتم و پنج ماه با آن زندگی کردم. نگران جراحیها، شیمیدرمانی و واکنش بدنم بودم. در عین حال کمی هم احساس شرمندگی میکردم، چون سرطان روده بزرگ داشتم. با خودم فکر میکردم، از بین همه سرطانها، واقعاً؟ سرطان روده؟ اما بعد فهمیدم هیچ سرطانی «خوب» نیست و نباید خجالت بکشم.
بروکس: من در ابتدا زیاد گریه نمیکردم. شب بعد از تشخیص، ساعت دو صبح بیدار شدم تا سگم را بیرون ببرم و در سکوت اشک ریختم. گریهام از نوع رهاییبخش نبود. حتی از خودم خجالت میکشیدم. انگار نمیخواستم چیزی احساس کنم، در حالی که در واقع، خیلی احساسات درونم بود.
دکتر فولا می، متخصص گوارش و محقق سرطان روده بزرگ، میگوید: «هیچکس نمیتواند پیشبینی کند که مواجهه با چنین تشخیصی چه حسی دارد. بیماران واکنشهای متفاوتی دارند و پذیرش واقعیت برای هر فرد در زمان خودش رخ میدهد. این روند خطی نیست و نباید انتظار داشت همه یک مسیر یکسان را طی کنند.»
کنار آمدن با استرس
سارا و بروکس هر کدام به شیوه خودشان با اضطراب و ترس کنار آمدند.
بروکس: من باور دارم که «دانش، اضطراب را کاهش میدهد». وقتی بدانی با چه چیزی روبهرو هستی، دیگر آنقدر ترسناک نیست. شروع کردم به خواندن مقالات و آمارهای پزشکی، و این باعث شد کنترل بیشتری روی ترسهایم داشته باشم. اطلاعات برایم مثل سلاحی بود در برابر وحشت. برنامهریزی کردن کمکم کرد از مارپیچ ترس بیرون بیایم.
سارا: من مسیر متفاوتی رفتم. در ابتدا اشتباه کردم و زیاد در اینترنت جستجو کردم، اما زود فهمیدم این کار به من کمکی نمیکند. تکیهام روی خانوادهام بود. به آنها اعتماد داشتم تا کمکم کنند تصمیم بگیرم. به مادرم که همه چیز را جستجو میکرد، گفتم: «لطفاً فقط وقتی چیزی خوبی پیدا کردی به من بگو!»
دکتر جاستین یوپ، روانشناس بالینی، میگوید: «تجربه اضطراب پس از تشخیص سرطان طبیعی است. بیماران زمانی بهتر پیش میروند که با تیم درمانی خود ارتباط داشته باشند، دیدگاهی واقعبینانه اما امیدوارانه پیدا کنند و بپذیرند که زندگی همیشه پر از ناشناختههاست.»
کشف چاههای جدید قدرت
وقتی از شوک اولیه عبور کردیم، هر دو منابع قدرت متفاوتی در درون خود یافتیم که ما را از مسیر درمان عبور داد.
سارا: بعد از انکار اولیه، نیرویی در خودم پیدا کردم که نمیدانستم وجود دارد. تصمیم گرفتم بجنگم — برای شوهرم، برایان، و برای فرزندانم. هر وقت احساس ضعف میکردم، آنها انگیزهام میشدند. میخواستم به آنها نشان دهم که میتوان سختترین لحظات را با شجاعت پشت سر گذاشت.
بروکس: من وارد «حالت مدیرعاملی» شدم. بیش از ده سال شرکت خودم را اداره کرده بودم و به حل مشکلات بزرگ عادت داشتم. برای درمانم برنامهریزی کردم، با پزشکان در تماس بودم و ساختار ایجاد کردم. این حس کنترل به من آرامش میداد.
لحظات امید
در میانه مسیر درمان، لحظاتی پیش آمد که هر دو فهمیدیم ممکن است اوضاع واقعاً بهتر شود.
بروکس: جراح من گفت گاریام از اسبم جلوتر است و باید بگذارم اسب به من برسد. یعنی نباید خیلی جلوتر از زمان حال فکر کنم. یک روز هم از دستیار پزشک پرسیدم: «آیا از این بیماری میمیرم؟» و او گفت: «نه، نمیمیری.» همان یک کلمه برایم کافی بود تا امید در دلم زنده شود.
سارا: من هم شبی از شوهرم همین را پرسیدم. حدود ساعت سه صبح بود. به من گفت از این مرحله عبور خواهیم کرد، و من همان لحظه تصمیم گرفتم باور کنم. برای خانوادهام باید زنده میماندم.
دکتر می میگوید: «اراده برای زنده ماندن، بخش مهمی از درمان است. بیمارانی که نور امید را حفظ میکنند، اغلب نتایج بهتری میگیرند.»
از سوی دیگر، قویتر
ما زمانی یکدیگر را ملاقات کردیم که هر دو از سرطان رها شده بودیم. سارا داستان بروکس را در اینترنت خواند و با او تماس گرفت. هر دو تصمیم گرفتیم تجربهمان را به کاری مثبت تبدیل کنیم.
در دسامبر ۲۰۲۴ برند مدی به نام Worldclass راهاندازی کردیم تا آگاهی درباره شیوع سرطان روده بزرگ در افراد زیر ۵۰ سال و اهمیت پیشگیری با کولونوسکوپی را افزایش دهیم.
ایجاد این برند و دیدن رشد آن برای هر دوی ما قدمی مهم بود. حالا سخنگوی بیماریای هستیم که کمتر کسی دربارهاش صحبت میکند، اما میدانیم گفتوگو درباره سرطان روده بزرگ میتواند جان انسانها را نجات دهد.
ما به مسیری که طی کردهایم افتخار میکنیم و میخواهیم به هر کسی که اکنون با سرطان روبهروست بگوییم: ممکن است ندانید آینده چه در پیش دارد، اما از دل این تجربه دشوار، نیرویی تازه و نگاهی متفاوت به زندگی به دست خواهید آورد. این بیماری ممکن است مسیر زندگیتان را تغییر دهد — و امیدواریم این تغییر، به سمت بهتر شدن باشد.