
مشاوره قبل از ازدواج، مشاوره زوج، مشاوره خانواده، مشاوره فردی17 ساعت قبل
چطور از فکر کردن زیاد جلوگیری کنیم؟ (بیشفکری یا Overthinking)
منبع: https://rasanika.com
وقتی که ذهنتان مرتب در حال چرخیدن و تحلیل است، لحظهای آرامش واقعی پیدا نمیکنید. از هر سو موضوعی به ذهنتان هجوم میآورد: کار، روابط، گذشته، آینده، حتی چیزهای کوچک روزمره. این حالت که معمولاً «تفکر زیاد» یا «overthinking» نامیده میشود، نه تنها انرژی ذهنی شما را میبلعد، بلکه کمکم باعث اضطراب، بیخوابی، کاهش اعتماد به نفس و احساس ناتوانی میشود. در این مقاله، میکوشم با زبانی انسانی (نه صرفاً آکادمیک) توضیح دهم چرا این پدیده پیش میآید و مهمتر از آن: چطور میتوانید قدم به قدم از دام تفکر زیاد رهایی یابید. در مسیر توضیح، به نقش مشاور (یا روانشناس) هم اشاره خواهم کرد — نه به عنوان راهحل قطعی، بلکه به عنوان همراهی مؤثر برای تغییر ساختار ذهنیتان.
✨ برای دریافت خدمات تخصصی مشاوره فردی، خانوادگی، زوجدرمانی و حوزه های مرتبط همین امروز از دکتر سیده فاطمه خادم تاسندهی وقت بگیرید:
دکتر سیده فاطمه خادم تاسندهی
🗺️ آدرس: اصفهان، خیابان حکیم نظامی، ابتدای محتشم کاشانی، جنب ساختمان سی تی اسکن، ساختمان النا، طبقه 4
دریافت مشاوره حضوری و تلفنی
دکتر فاطمه خادم تاسندهی
چرا ذهن ما افکار زیادی تولید میکند؟
قبل از آن که راهحل ارائه دهم، باید بفهمیم چرا مغز ما به سمت «overthinking» متمایل میشود. وقتی انگیزه یا ضرورتی وجود دارد — مثلاً استرس، نگرانی در مورد آینده، تبعات یک تصمیم مهم — ذهن تلاش میکند با بررسی و تحلیل موضوع، خطرات را پیشبینی کند یا راهحلی پیدا کند. اما گاهی همین مکانیسم مفید ذهنی تبدیل به چرخهای معیوب میشود: موضوعی کوچک به نقطه آغاز میشود و ذهن آن را بزرگ میکند، تکرار میکند، از زاویههای مختلف میکاود و به نتیجهای نمیرسد. در این حالت، افکار بهجای اینکه ابزار باشند، به زندان تبدیل میشوند.
در مطالعات روانشناختی، overthinking معمولاً به دو دسته کلی تقسیم میشود:
ری مایند (Rumination): یعنی بازبینی و تأمل مکرر در گذشته و خطاهای احتمالی؛
نگرانی (Worry): یعنی پیشبینی منفی آینده، پیشاپیش تصور کردن مشکلاتی که ممکن است نیایند.
از نظر فرهنگها و بیانهای عامیانه هم، «زیاد فکر کردن» در بسیاری از نقاط دنیا به عنوان یک نشانهٔ رنج روانی شناخته شده است — چیزی فراتر از «خیلی فکر کردن» سطحی. در بررسیهای جهانی اصطلاح “thinking too much” به عنوان نشانهای از ناراحتی روانی به کار رفته است و در پژوهشها با افسردگی، اضطراب، حتی اختلالات استرس پس از سانحه مرتبط دانسته شده است.
از این رو، وقتی میپرسیم «چرا زیاد فکر میکنم؟»، پاسخ کوتاه این است: ذهن شما دارد وظیفهاش را انجام میدهد، اما در همین مسیر، گرفتار استراتژی نامناسبی شده است که انرژی روانی شما را به مصرف بیثمر میرساند.
نشانهها و پیامدهای منفی تفکر زیاد
اول اینکه تشخیص بدهید آیا واقعاً گرفتار overthinking هستید یا خیر. اگر برخی از این نشانهها را تجربه میکنید، ممکن است لازم باشد جدیتر به کنترل افکارتان بپردازید:
مدام در ذهنتان موضوعی میچرخد و نمیتوانید آن را متوقف کنید
بارها و بارها یک تصمیم را از زوایای مختلف تحلیل میکنید
هنگام خواب نیز افکار دست از سر شما برنمیدارند
از ترس اشتباه، تصمیمی نمیگیرید (یعنی تحلیلزدگی شما را فلج کرده است)
تمرکزتان کم شده و احساس خستگی ذهنی میکنید
در روابط یا کار، نسبت به جزئیات حساس شده و نگران بازخوردها هستید
پیامدهای این وضعیت هم قابل چشمپوشی نیستند:
اضطراب و افسردگی: مطالعات نشان دادهاند که تفکر زیاد باعث تشدید علائم اضطراب و افسردگی میشود.
کاهش کیفیت خواب: وقتی افکار شما در شب فعالاند، خواب شما مختل میشود.
اختلال در تصمیمگیری: وقتی ذهن دائماً در حال تجزیه و تحلیل است، انرژی ذهنی کم میآید و تصمیمگیری سختتر میشود (یا به تأخیر میافتد).
انفعال رفتاری: چون ذهن مشغول است، عمل کردن دشوار میشود و شما ممکن است در حالت تماشاچی باقی بمانید.
کاهش اعتماد به نفس: چون افکار منفی و خطاپذیری زیاد مورد تأکید قرار میگیرند، حس خودِ توانمند بودن کم میشود.
وقتی میبینید این چرخه دارد روی کیفیت زندگیتان تأثیر منفی میگذارد، زمان آن است که تغییراتی صورت دهید.
اصل اول: شناسایی افکار «محرک» و آگاهی لحظهای
یک نکته کلیدی: افکاری که شروع گر چرخه overthinking هستند غالباً ناگهانیاند و به عنوان «محرک» بروز میکنند. این فکر ممکن است نتیجهی یک رویداد بیرونی (یک گفتوگو ناخوشایند، خبری، یا یک تماس تلفنی) یا یک وضعیت درونی (احساس گناه، ترس، اضطراب) باشد. اگر بتوانید آن فکر محرک را شناسایی و از آن فاصله بگیرید، شانس کنترل بیشتر به دست میآید.
روش سادهی تمرینی:
۱. به خودتان بگویید: «این فکر الان آمد.»
۲. در ذهن یا بر روی کاغذ، نام کوتاهی برای آن فکر بگذارید (مثلاً «نگرانی درباره کار»، «چرا جواب نداد؟»)
۳. به خودتان یادآوری کنید که در حال ورود به چرخه overthinking هستید و میتوانید انتخاب کنید که واردش نشوید.
این اولین گام برای بازپسگیری کنترل از ذهن است.
راهبردهای عملی برای کاهش تفکر زیاد
در ادامه، راهکارهایی که در مطالعات روانشناختی، رواندرمانی و مداخلات مؤثر تجربه شدهاند را مرور میکنم. نکته مهم: هیچ روش واحدی معجزه نمیکند. ترکیب روشها و تمرین مداوم کلید موفقیت است.
۱. تفکیک بین تفکر سازنده و تفکر مخرب
وقتی میبینید ذهنتان به سمت تحلیل میرود، از خودتان بپرسید: آیا این «تفکر سازنده» است یا «تفکر مخرب»؟
تفکر سازنده یعنی وقتی موضوعی مهم هست، ذهن میکوشد راه حلی بیابد.
تفکر مخرب یعنی زمانی که ذهن فقط مکرر همان موضوع را دور میزند بدون رسیدن به راهبرد مؤثر.
شناخت این تمایز مهم است و یکی از پایههای رواندرمانی برای مقابله با ریزش فکری است.
۲. تعیین «زمان نگرانی» (Worry Time)
یکی از تکنیکهایی که در درمانهای متاکوگنیتیو پیشنهاد میشود این است که برای نگرانی زمان مشخصی تعیین کنید (مثلاً ساعت ۸ تا ۸:۲۰ شب). در این بازه میتوانید به افکارتان بپردازید، ولی در خارج از آن بازه، وقتی فکری ناگهانی آمد، به خودتان بگویید: «الان وقتش نیست، بعداً بررسی میکنم».
با این کار:
به خودتان نشان میدهید افکارتان تحت کنترل نیستند؛
از گیر کردن دائمی ذهن در چرخه جلوگیری میکنید؛
به تدریج میآموزید افکار را موقتاً کنار بگذارید.
۳. تمرین ذهنآگاهی (Mindfulness) و تنفس عمیق
یکی از مؤثرترین ابزارها برای بیرون آوردن ذهن از چرخۀ افکار، ذهنآگاهی است. وقتی ذهن درگیر افکار است، به کمک تمرینهایی مانند تأمل کوتاه (مثلاً تمرکز بر تنفس یا مشاهده حواس پنجگانه) میتوانید ذهن را به حال حاضر بازگردانید.
تنفس عمیق (مثلاً وارد کردن هوا در ۴ ثانیه، نگه داشتن چند لحظه، بازدم در ۴ ثانیه) یکی از روشهای ساده و مؤثر برای آرام کردن ذهن و کاهش تنش فیزیولوژیک است.
مطالعهای در رشد شناختی (کفتهشده در مقالهای درباره انعطافپذیری ذهنی) نشان میدهد که تمرینات تأمل و «غیراوتوماتیکسازی افکار» میتواند زنجیره خودکار افکار مزاحم را بشکند و انعطاف ذهنی شما را افزایش دهد.
۴. منحرف کردن توجه با فعالیتهای جذاب
وقتی ذهن شروع میکند به گردش کردن، یکی از روشهای فوری این است که توجهتان را به کاری معطوف کنید که نیازمند تمرکز واقعی است:
فعالیت بدنی، مثلاً پیادهروی، ورزش
هنر یا کاردستی
موسیقی گوش دادن، آواز خواندن
پازل، بازی یا کتابی که جلبتان کند
کارهایی با دست مثل آشپزی، باغبانی
در روانشناسی توصیه شده که برای خروج از چرخه overthinking، از فعالیتهایی استفاده کنیم که ذهن را درگیرتر میکنند تا دیگر مجالی برای تحلیل بیش از حد باقی نماند.
۵. نوشتن افکار (Journal کردن)
وقتی افکار پراکنده و سنگین میشوند، نوشتن آنها در دفتر یا اپلیکیشن میتواند مثل تخلیه بار ذهنی باشد. وقتی آنچه در ذهنتان است روی کاغذ میآید:
فاصله ذهنی میان شما و افکارتان بیشتر میشود
امکان بررسی منطقیتر آنها فراهم میآید
در بسیاری موارد، وقتی افکار را بیرون بریزید، شدت آنها کاهش مییابد
یک روش خوب این است که پس از نوشتن افکارتان، از خودتان سؤال کنید: «آیا این فکر مفید است؟ آیا کاری از دست من ساخته است؟ آیا به راهکاری منتهی میشود؟»
۶. تکنیک «قطع فکر» (Thought Stopping)
مدتها است که تکنیک «قطع فکر» در روان درمانی به کار میرود: وقتی فکری مزاحم به ذهنتان میآید، در لحظه از تکنیکی مانند گفتن قاطعانه «کافی!» در ذهن یا حتی به صورت شفاهی، یا تصور علامت ایست، استفاده میشود تا جریان فکری متوقف شود، سپس فکری مثبت یا جایگزین وارد شود.
البته باید با دقت استفاده شود: هدف مقابله سرکوبی نیست، بلکه انتقال به فکری دیگر است. روش خوب این است که همزمان با «قطع»، جملۀ جایگزینی بسازید (مثلاً «حالِ من مهمتر است»).
۷. محدود کردن زمان تصمیمگیری و تعیین ضربالاجل
وقتی برای هر تصمیم ریز و درشت، کلی وقت میگذارید، ذهنتان فرصت افکار بیپایان پیدا میکند. در این حالت:
برای تصمیمات کوچک، قانون «۵ دقیقه یا ۱۰ دقیقه» بگذارید
برای تصمیمات بزرگتر، مرحلهبندی کنید و برای هر بخش ضربالاجل تعیین کنید
اگر هنگام تحلیل ذهنتان شروع به دور زدن کرد، به خودتان یادآوری کنید که «الان وقتش نیست، ادامهاش را بعد انجام میدهم»
این روش به شما کمک میکند از «فلجی تصمیمگیری» خارج شوید.
۸. تفکیک بین آنچه میتوانید کنترل کنید و آنچه نمیتوانید
یکی از پرسشهای کلیدی وقتی افکار به مسیرهای بیپایان میروند: آیا آنچه ذهن من دربارهاش فکر میکند جزو دایره کنترل من است یا نه؟ اگر موضوعی خارج از دایره کنترل است (مثلاً نظر دیگران، گذشتهای که تغییر نمیکند)، بهتر است انرژی فکرتان را صرف آن نکنید. اگر موضوعی قابل کنترل است، به مرحله «عمل» منتقل شوید.
این طبقهبندی باعث میشود بخش زیادی از افکار منفی خود به خود سبکتر شوند.
۹. تمرینهای آرامسازی و تجسم هدایتشده
روشهایی مانند آرامسازی تدریجی عضلات (پیدا کردن عضلهای، منقبض کردن آن چند ثانیه، سپس شل کردن) میتوانند بدن را آرام کنند و ذهن را از افکار مزاحم دور کنند.
همچنین تجسم هدایتشده (مثلاً تصور مکانی آرام، نور ملایم، طبیعت) کمک میکند ذهن از تحلیل به احساس بازگردد.
۱۰. بازنگری باورهای شناختی و چارچوب فکری
گاهی ریشه overthinking در باورهای نادرستی است که ذهن به آنها چسبیده است. برخی از این باورها:
«اگر فکر نکنم، ممکن است اتفاق بد بیفتد.»
«باید بهترین انتخاب را انجام بدهم، اگر اشتباه کنم، شکست است.»
«اگر دربارهاش زیاد فکر نکنم، آن موضوع را فراموش میکنم.»
در مکالمه با یک مشاور یا روانشناس، میتوانید این باورها را شناسایی، نقد و بازسازی کنید. مثلاً باور «باید حتماً بهترین انتخاب را کنم» را میتوان به «میتوانم انتخاب خوبی انجام دهم و اگر اشتباه کردم، یاد بگیرم» تغییر داد.
در واقع، رواندرمانی مانند شناختدرمانی (CBT) یکی از روشهای مؤثر برای بازآموزی الگوهای فکری ناسالم است. رواندرمانگر به شما کمک میکند افکارتان را بررسی و با شواهد عینی سنجیده، فریم فکری جدید بسازید.
نقش مشاور یا روانشناس: چرا همراهی حرفهای مهم است؟
بسیاری از روشهای فوق را میتوان خودآموخت، اما وقتی overthinking ریشه عمیقتری دارد — مثلاً اضطراب عمومی، اختلال وسواسی–اجباری، افسردگی یا آسیب روانی — حضور یک مشاور میتواند تفاوت چشمگیری ایجاد کند:
مشاور یا روانشناس میتواند در تشخیص دقیقتر ریشهها کمک کند (مثلاً آیا این واقعاً ریزش فکری است یا وسواس؟)
در جلسات درمانی، همراهی و بازخورد شما را هدایت میکند
ابزارهایی مانند درمان متمرکز بر ریزش (Rumination-Focused CBT)، متاکوگنیتیو تراپی یا پذیرش و تعهد (ACT) را به شما میآموزد
وقتی پیشرفت داشته باشید اما گیر کنید، مشاور به شما کمک میکند مسیرتان را بازبینی کنید
بعضی مواقع بحثهای عمیقتر لازم است که با شخصی بیطرف و حرفهای راحتتر است
اگر احساس میکنید افکار شما سیطرهشان را دارند، یا تغییرات را امتحان کردهاید و پیشرفتی نداشتهاید، توصیه میکنم به یک مشاور روانشناس مراجعه کنید. این همراهی نه نشانه ضعف، بلکه نشانهی تلاش برای زندگی بهتر و روان سالمتر است.
جدول زمانبندی پیشنهادی برای تمرین روشها
زمان | تمرین | هدف |
صبح پس از بیداری | ۵ تا ۱۰ دقیقه ذهنآگاهی / تأمل کوتاه | شروع روز با حضور ذهن |
در طول روز | وقتی فکر مزاحم آمد: برچسب زدن و تأخیر دادن | جلوگیری از ورود به چرخه |
بعد از کار | نوشتن افکار و بازخوانی | تخلیه ذهنی و بازنگری |
عصر یا عصرانه | فعالیتای متمرکز (ورزش، هنر، موسیقی) | جلب توجه به لحظه |
عصر قبل از خواب | تمرین آرامسازی عضلانی + ترسیم تجسم مثبت | کاهش تنش ذهنی و بدنی |
زمان نگرانی | بازهٔ ۱۵–۲۰ دقیقه در زمان معین | کنترل فکر بدون قطع کامل |
البته این جدول فقط یک نمونه است — شما میتوانید آن را بر اساس سبک زندگیتان تغییر دهید.
مقاومتها و موانعی که ممکن است با آنها مواجه شوید
در مسیر تغییر الگوهای ذهنی، ممکن است برخی موانع پیش بیاید:
تردید در مؤثر بودن روشها
گاهی هنگام شروع، نتیجه سریع نمیبینید و ممکن است فکر کنید “اگر اینها کار نکند من همیشه گرفتار هستم.” در این مواقع، به یاد بیاورید تغییر ذهنی تدریجی است و استمرار مهمتر از سرعت.بازگشت به الگوهای قدیمی در موقعیتهای استرسزا
وقتی زیر فشار هستید (کار سنگین، مشاجره، بحران) احتمال دارد ذهن به شیوه قدیمی بازگردد. در این مواقع، به روشهای آموخته شده (تنفس، تأخیر دادن، قطع فکر) چنگ بزنید.کمبود زمان یا انگیزه
بعضی روشها مثل ذهنآگاهی یا نوشتن نیاز به زمان دارند. ولی تمرینهای کوتاه (مثلاً ۱ دقیقه توجه به تنفس) هم مؤثر هستند اگر مداوم باشند.همکاری نکردن دیگران
اگر در محیطی باشید که اطرافیان درک نمیکنند، ممکن است حمایت کافی نداشته باشید. در این حالت مشاور یا گروه حمایتی میتواند کمک کند.انتظارات بیش از حد
اگر انتظار دارید ظرف یک هفته صفر فکر کنید، ممکن است ناامید شوید. هدف واقعبینانهتر این است که دفعات و شدت افکار کاهش یابد، نه حذف کامل آنها.
تجربهسازی و تغییر تدریجی: چطور در خودتان اثر ایجاد کنید؟
در مسیر رهایی از overthinking، چند نکته کلیدی وجود دارد:
صبوری و استمرار: ذهن که سالها با الگوهای خاصی کار کرده، یک شبه تغییر نمیکند.
نکته برداری پیشرفتها: هر روز یا هر هفته نگاه کنید ببینید چقدر توانستهاید افکارتان را کنترل کنید — حتی اگر خیلی کم.
پرسشگر بودن نسبت به افکار: وقتی فکری مزاحم میآید، سؤال کنید: «آیا این فکر دقیق است؟ آیا سند محکمی پشت آن دارم؟ آیا این فکر کمکی به من میکند؟»
جو گرفتن حمایت: اگر بتوانید با شخصی (دوست، همسر، گروه روانی) درباره این وضعیت صحبت کنید، فشار ذهنی کمتر میشود.
پیشرفت تدریجی به سمت سختتر شدن تمرینها: اگر روش سادهای مثل ذهنآگاهی کوتاه خوب پیش رفت، به تمرینات طولانیتر یا چالشبرانگیزتر بروید.
چه زمانی باید حتماً به دنبال کمک حرفهای باشیم؟
اگر یکی از شرایط زیر برقرار باشد، باید به مشاور یا روانشناس مراجعه کنید:
افکار مزاحم چنان زیاد و پایدار شدهاند که تمرکز و عملکرد روزانهتان مختل شده است
افکار منفی و خودسرکوبگر دارید (مثلاً احساس بیارزشی، فکر خودکشی)
خواب شما به شدت مختل شده است
داروها یا مشکلات جسمی ممکن است علت باشند (گاهی مشکلات غده تیروئید، کمخونی یا اختلالات نورولوژیک میتواند تأثیر بگذارد)
در اجرای روشها پیشرفت نداردید یا هر بار پس از مدتی باز میگردید
مشاور میتواند با ارزیابی دقیقتر، تشخیص مناسب بدهد و رویکرد درمانی اختصاصی برای شما پیشنهاد کند.
جمعبندی نهایی و پیام امید
تفکر زیاد (overthinking) مشکلی نیست که شما تنها دچار آن باشید — بسیاری از افراد، به ویژه در شرایط پر استرس، گرفتار همین چرخه ذهنیِ خستهکنندهاند. اما خبر خوب این است که شما نمیمانید در آن چرخه. با آگاهی، تمرین تدریجی، استفاده از ابزارهای مناسب و در صورت نیاز همراهی یک مشاور، میتوانید ذهنتان را آرامتر، متمرکزتر و آزادتر کنید.
هیچ ذهنی قرار نیست که هیچ فکری نداشته باشد — هدف این نیست که ذهن ساکن شود، بلکه این است که اجازه ندهید افکار بیوقفه شما را کنترل کنند. شما میتوانید خودتان فرمان ذهنتان را در دست بگیرید و به جای گرفتار شدن در چرخهها، انرژیتان را صرف زندگیای معنادارتر کنید.
🌷 مسیر تغییر و آرامش نیازمند همراهی است.
در صورت تمایل میتوانید همین امروز برای مشاوره تماس بگیرید:
📞 09132661900 – 03136241065
دکتر سیده فاطمه خادم تاسندهی | روانشناس و مشاور در اصفهان