چه چیزی سلامت روان مردان امروزی را شکل می‌دهد؟

سلامت روان مردان؛ یک بحران خاموش

آخرین باری که از یک مرد در زندگی‌تان حالش را پرسیدید و واقعاً به پاسخ او گوش دادید، کی بود؟

در سطح جهانی، نرخ خودکشی در میان مردان دست‌کم دو برابر زنان است (سازمان بهداشت جهانی، ۲۰۱۹). با این حال، از هر ۱۰ مرد، ۴ نفر درباره سلامت روان خود با دوستان، خانواده یا متخصصان صحبت نمی‌کنند (Priory، ۲۰۲۳).

یکی از دوستان مرد من اخیراً گفت:
«من خسته‌ام؛ نه از کار، از درون.»

در سال‌های اخیر، چند نفر از دوستان مردم افکار یا اقدام به خودکشی را تجربه کرده‌اند؛ دو نفر از آن‌ها جان خود را از دست دادند. این تجربه‌ها این پرسش را مطرح می‌کند:
آیا سلامت روان مردان در بحران است؟

نگاهی به اخبار، شبکه‌های اجتماعی و پژوهش‌ها نشان می‌دهد که بسیاری از مردان رنج می‌برند؛ اغلب در سکوت. به همین دلیل، از سلامت روان مردان به عنوان «بحران خاموش» یاد می‌شود.

چرا سلامت روان مردان اهمیت دارد؟

مردان پدران، برادران، همسران، دوستان و همکاران ما هستند و بسیاری از آن‌ها بدون آنکه دیده شوند، در حال مبارزه‌اند.

احتمال مرگ مردان بر اثر خودکشی بیش از دو برابر زنان است (WHO، ۲۰۲۱). همچنین، مردان با نرخ بالاتری از سوءمصرف مواد، خشونت و زندان مواجه‌اند؛ نشانه‌هایی از سلامت روان آسیب‌دیده.
با این حال، آمار رسمی اضطراب و افسردگی در مردان کمتر گزارش می‌شود؛ نه به دلیل نبود مشکل، بلکه به دلیل انگ اجتماعی.

بسیاری از مردان یاد نگرفته‌اند احساسات دشوار خود را به شیوه‌ای سالم بیان کنند. آن‌ها اغلب با پیام‌هایی بزرگ می‌شوند که استقلال، سرسختی و سرکوب احساسات را «مردانگی» تعریف می‌کند. نتیجه، شرم، انزوا و پرهیز از کمک‌گرفتن است.

مردان چگونه مشکلات سلامت روان را تجربه می‌کنند؟

مشکلات سلامت روان در مردان شایع است، اما اغلب به شکل متفاوتی بروز می‌کند.

علائم بیرونی

مردان کمتر غم یا افسردگی را بیان می‌کنند و بیشتر با خشم، پرخاشگری، مصرف الکل یا رفتارهای پرخطر واکنش نشان می‌دهند. خستگی مزمن، تحریک‌پذیری و بی‌حسی عاطفی نیز شایع است، اما اغلب تشخیص داده نمی‌شود.

علائم جسمی

اضطراب و افسردگی ممکن است به شکل دردهای جسمی، سردرد یا حملات پانیک ظاهر شود. مردان معمولاً برای این علائم به پزشک مراجعه می‌کنند، نه برای مشکلات عاطفی؛ در نتیجه، ریشه روانی مشکل نادیده می‌ماند.

چه عواملی بر سلامت روان مردان تأثیر می‌گذارند؟

هنجارهای جنسیتی سنتی

در بسیاری از فرهنگ‌ها، از مردان انتظار می‌رود قوی، مسلط و بی‌احساس باشند. احساساتی مانند ترس، غم یا اضطراب نشانه ضعف تلقی می‌شود. این باورها باعث می‌شود مردان رنج بکشند، اما نتوانند درباره آن صحبت کنند.

تغییر مفهوم مردانگی

امروزه بسیاری از مردان در حال بازتعریف مردانگی هستند: پذیرش آسیب‌پذیری، سواد عاطفی، نقش‌های مراقبتی و جست‌وجوی معنا فراتر از موفقیت مالی. این تغییر امیدوارکننده است، اما هنوز فراگیر نشده است.

معنا و هدف

داشتن معنا برای سلامت روان حیاتی است. بحران‌هایی مانند بیکاری، طلاق یا بازنشستگی می‌تواند برای مردانی که هویت خود را با نقش نان‌آور یا موفقیت مالی تعریف کرده‌اند، ویران‌کننده باشد.

پیام‌های متناقض

مردان هم‌زمان با پیام‌هایی متضاد روبه‌رو هستند:

  • «مرد واقعی» باید پولدار، قوی و بی‌احساس باشد.

  • مردان «سمی» و خطرناک‌اند.

  • مردان باید آسیب‌پذیر و احساساتی باشند.

این تناقض‌ها می‌تواند سردرگمی هویتی و فشار روانی ایجاد کند.

تنهایی و انزوای اجتماعی

تنهایی در میان مردان رو به افزایش است و با افسردگی، بیماری‌های قلبی و خودکشی ارتباط دارد. بسیاری از مردان دوستان صمیمی یا کسی که بتوانند با او حرف بزنند، ندارند. هنجارهای مردانه و تجربه‌های منفی گذشته، ارتباط عاطفی را دشوارتر می‌کند.

استرس و فرسودگی

فشار برای موفقیت، تأمین دیگران و «قوی ماندن» بدون حمایت عاطفی، اغلب به استرس مزمن و فرسودگی شغلی منجر می‌شود.

تنوع تجربه مردانه

سلامت روان مردان تحت تأثیر عوامل دیگری مانند نژاد، طبقه اجتماعی، گرایش جنسی و معلولیت نیز قرار دارد. این عوامل می‌توانند انگ، محدودیت دسترسی به حمایت و شدت رنج را افزایش دهند.

یک پیام امیدبخش

بحران سلامت روان مردان واقعی است، اما بی‌پاسخ نمانده. آگاهی در حال افزایش است و مردان بیشتری درباره تجربه‌های خود صحبت می‌کنند. روایت‌های قدیمی مردانگی در حال تغییر است و درخواست کمک، بیش از گذشته پذیرفته می‌شود.

حمایت زودهنگام، گفت‌وگو و بازتعریف مردانگی می‌تواند جان انسان‌ها را نجات دهد.

سوالات متداول

چرا مردان برای صحبت در مورد سلامت روان خود مشکل دارند؟

بسیاری از مردان برای صحبت در مورد سلامت روان خود مشکل دارند، زیرا طوری تربیت شده‌اند که متکی به خود، از نظر احساسی خویشتن‌دار و عاری از هرگونه آسیب‌پذیری باشند. صحبت کردن در مورد احساسات ممکن است به عنوان رفتاری ضعیف و غیرمردانه تلقی شود، که می‌تواند مردان را از به اشتراک گذاشتن دنیای درونی خود با دیگران باز دارد. همچنین، بسیاری از مردان آموزش ندیده‌اند که چگونه احساسات خود را توصیف کنند و ممکن است نفهمند که در درون خود چه می‌گذرد.

آیا مردان باید به درمانگر مراجعه کنند، حتی اگر در بحران نباشند؟

بله. درمان روشی پیشگیرانه برای ایجاد سواد عاطفی، خودآگاهی و تاب‌آوری است. این فقط مربوط به مقابله با بحران‌ها نیست. این می‌تواند به شما کمک کند تا به عنوان یک فرد رشد کنید و از بدتر شدن مشکلات تا نقطه شکست جلوگیری کنید. با این حال، درمان تنها گزینه نیست و برخی افراد درمان را مناسب نمی‌دانند. گروه‌های حمایتی، گروه‌های اجتماعی و صحبت با دوستان و خانواده نیز می‌توانند مفید باشند.

منتشر شده توسط رسامَگ در پلتفرم رسانیکا